باز هم پیرامون بحران در "حزب حکمتیست "
گفتگو با علی جوادی

یک دنیای بهتر: بحران در "حزب حکمتیست" به نقطه تعیین کننده رسیده است. کودتای جناح کورش مدرسی عملا شکافهای موجود در این حزب را به نقطه غیر قابل برگشت رسانده است. به عنوان منتقد خط کورش مدرسی چه احساسی در این زمینه دارید؟

علی جوادی: نفس اینکه یک گرایش سیاسی زمانیکه در حزبی در اقلیت قرار میگیرد٬ تمامی نرم ها و ضوابط حزبی و تشکیلاتی را زیر پا میگذارد و دست به کودتا میزند٬ احساس چندان دلچسبی به هیچ فعال کمونیست و حزبی نمیدهد. نفس حزبیت در اساس یعنی قبول برنامه و تعهد به ضوابط و قوانین تعیین شده برای پیشبرد خط سیاسی در چهارچوب داده شده. اگر قرار باشد هر زمان که گرایشی در اقلیت قرار گرفت دست به کودتا بزند٬ ارگانهای حزبی را "مصادره" کند و شعار "زنده باد کودتا" بدهد٬ دیگر حزبیت معنای خود را تماما از دست داده است. این مساله ای مستقل از ارزیابی سیاسی از جناحهای موجود در حزب حکمتیست است. اقدام جناح کورش مدرسی یک اقدام زشت و تماما ضد حزبی است که مستقل از دوری و نزدیکی به این گرایش باید توسط هر فعال حزبی کاملا تقبیح شود. هیچگونه اغماض و بخششی در این چهارچوب مجاز نیست. ما بارها گفته ایم که هدف وسیله را توجیه نمیکند.

نفس تاسی به کودتا برای پیشبرد اهداف جناحی یک ضربه غیر قابل جبران به حزبیت و مشخصا به "حزب حکمتیست" است. تاثیرات این ضربه را ما در کناره گیری و دلسردی نیروهایی در این حزب از فعالیت متشکل حزبی و دلسردی از فعالیت کمونیستی٬ حال با هر گرایشی مشاهده میکنیم. مسئولیت این وضعیت تماما بر دوش جناح کودتاگر در این حزب است. ما از این مساله خوشحال نیستیم. کناره گیری از فعالیت متشکل حزبی راه حل نیست. فرار از واقعیت سخت است. راه حل اصولی ایستادگی و تلاش متشکل برای مقابله با بحران است. اگر کسانی از این وضعیت ناهنجار به فغان آمده اند٬ راه حل تیر زدن به خود و به فعالیت و تلاش متشکل حزبی شان نیست٬ باید در کنار تمام کسانی که میکوشند این تقلاها را در هم بشکنند قرار بگیرند.
 
من هم معتقدم جدایی در "حزب حکمتیست" اکنون به نقطه غیر قابل برگشت رسیده است. جناح کورش مدرسی با توسل به کودتا عملا به این جدایی رسمیت بخشید. من فکر نمیکنم تلاشهای "وحدت طلبانه" علیرغم هر نیتی که "وحدت طلبان" داشته باشند٬ عملی باشد. این حزب عملا دو شقه شده است. متاسفانه جناح کودتاگر حاضر نیست شکست اقدام ضد حزبی خود را بپذیرد و از ادعاهای پوچ خود مبنی بر صاحب حزب بودن دست بردارد و تلاشهای خود را در چهارچوب تشکیلاتی دیگری دنبال کند. کورش مدرسی تاکنون سهم روشنی در ایجاد سازمانهای سیاسی داشته است٬ این بار میتواند آخرین تلاش ایشان نباشد.
 
ما تحولات درون "حزب حکمتیست" را به دقت دنبال میکنیم. سرنوشت این مبارزه برای ما فعالین کمونیسم کارگری مهم است. آیا این تحولات منجر به عروج پرچم کمونیستی منصور حکمت در این حزب خواهد شد؟ آیا خط راست و سوسیال پاسیفیستی کورش مدرسی در یک مبارزه سیاسی و اصولی و متمدنامه شکست خواهد خورد؟ آیا این حزب میتواند با نقد سیاستهای کورش مدرسی عملا به آنچه اعلام کرده اند٬ یعنی برافراشتن پرچم کمونیسم منصور حکمت٬ جامه عمل بپوشاند؟ ما امیدواریم. اما قطعیتی در کار نیست. آینده مثبت در این تحولات تنها میتواند حاصل پراتیک انسانهای کمونیست در این جدال باشد.
 
یک دنیای بهتر: شکل متمدنانه این جدایی چه میتوانست باشد؟

علی جوادی: جناح کورش مدرسی چند آلترناتیو در مقابل خود داشت. میتوانستند متمدنامه بپذیرند که خط شان در "حزب حکمتیست" شکست خورده است و توسط اکثریت رهبری این حزب به کناری زده شده است. میتوانستند پایبندی و تعهد خود را به مقرارت حزبی نشان دهند و در شرایطی که در اقلیت قرار گرفته اند٬ کار و فعالیت کنند. میتوانستند فراکسیون مورد نظر خود را ایجاد کنند و فعالیت خود را در این چهارچوب به پیش ببرند. و بالاخره میتوانستند٬ راه خود را جدا کنند و سازمان دیگری را پایه ریزی کنند .

اما بدترین و غیر کمونیستی ترین راه را انتخاب کردند. عملا مشغول سازماندهی حزبی با همان اسم و همان ظرفها شدند. بطوریکه اکنون ما با دو "حزب حکمتیست" حداقل در صورت ظاهر و اسما مواجه هستیم. این اقدام به زشتی کشمکش در صفوف فدائیان و کومه له زحمتکشان است. از آن جنس و از آن سنت است.
 
مدافعین این جریان ادعا میکنند که "کنگره ۵ این حزب" را برگزار خواهند کرد و از آن پس سکان حزب را به رهبری منتخب کنگره خواهند سپرد. واقعا غیر قابل باور است. جناحی کودتا کرده است٬ از جناح اکثریت حزبشان "خلع صلاحیت" کرده است٬ حال ادعا میکند که هدفش رساندن حزب به کنگره و سپردن حزب به رهبران منتخب کنگره است. این ادعاها برای جناحی که سخنرانی بعد از کودتایش را از پیش آماده کرده بودند و تحت عنوان "حزب حکمتیست یک دفتر سیاسی دارد" به چاپ رساند٬ را چندان نباید جدی گرفت. نشان داده اند که تعهدی به اراده و رای اکثریت ندارد. تعهدی به ضوابط حزبی و مقررات ندارد. در کنگره مورد نظر هم اگر اقلیت میشدند باز هم کودتا میکردند. این یک جریان متفرعن و نارسیست است . اما میتوانستند متمدن باشند٬ میتوانست شکست سیاسی یا حداقل کنار زده شدن خط سیاسی خود را بپذیرند و فعالیت "سوسیالیستی" خود را "اشکال دیگری" دنبال کنند.
 
یک دنیای بهتر: ارزیابی های متفاوتی از علل و ریشه های بحران در این حزب وجود دارد٬ ارزیابی شما چیست؟ چه نقدی به سایر ارزیابی ها دارید؟

علی جوادی: بحران "حزب حکمتیست" هم سیاسی است و هم تشکیلاتی. ندیدن هر دو بعد این بحران انسان را از حقیقت وجودی این بحران دور میکند.
 
بحران در شرایطی در این حزب شدت گرفت که تقابل خط غیر کمونیستی و غیر کارگری کورش مدرسی با کمونیسم کارگری منصور حکمت عملا سقوط به ته دره را در مقابل کلیت این حزب قرار داده بود. فعالین و کادرهای این حزب یا باید میپذیرفتند با این خط یک تغییر ریل تمام و کمال بدهند و به جریاناتی محفلی و از جنس آذرین – مقدم  - شفیق تبدیل شوند یا به مقابله با این خط برخیزند. سازش دیگر ممکن نبود. آلترناتیوهای دیگر عملا به بن بست رسیده بود. تناقض ذاتی موجود در حزبی که با اسم منصور حکمت خود را سازمان داده بود٬ اما سیاستهای راست و غیر کمونیستی کورش مدرسی را پراتیک میکرد٬ بیش از این نمیتوانست در زیر یک چتر دوام داشته باشد و با سازش به پیش برده شود. تداوم سازش به معنای پایان فعالیت کمونیستی به تمام معنا برای کادرهایی بود که در دوره ای فعالین پرشور سنت کمونیسم کارگری بودند.
 
اما این گوشه ای از علل وجودی این بحران است. اگر خط و پراتیک سیاسی کورش مدرسی در صحنه سیاسی عملا شکست نمیخورد٬ اگر حزب حکمتیست به قول خود کورش مدرسی و تحت سیاستهای خود ایشان به یک حزب حاشیه ای و بی ربط به طبقه کارگر تبدیل نمیشد٬ اگر بهمن شفیق و تزهای ارتجاعی اش مورد تقدیر قرار نمیگرفت٬ اگر این خط آنچنان روشن به ضدیت با کمونیسم کارگری منصور حکمت بلند نمیشد٬ اگر این جناح روز روشن از دریچه رضا رخشان به دفاع از برخی از سیاستهای جناحی از حکومت اسلامی متوسل نمیشد٬ شاید سازش جناح اکثریت با آن کماکان ممکن بود. اما تغییر و تحولات سیاسی جامعه و همچنین شتابی که این خط در پروسه سقوط بخود گرفته بود٬ ضرورتا به شرایطی منجر شد که کسانی که عمری را در تلاش برای پیشبرد جنبش کمونیسم کارگری فعالیت کرده بودند٬ ناچارا در مقابل آن ایستادند. واقعیات سیاسی جامعه٬ روشن شدن جوهر سیاستهای راست کورش مدرسی و هم چنین کودتای نافرجام این جریان علل بحران در این حزب را تشکیل میدهند .

گرایشاتی که تمامی ابعاد سیاسی و تشکیلاتی این بحران را نبینند٬ ریشه اصولی این بحران را تشخیص ندهند٬ نمیتواند راه خروج کمونیستی از این بحران را هم داشته باشند. گرایشاتی که بحران فعلی را به یک بحران "تشکیلاتی صرف" تقلیل میدهند٬ واقعیت سیاسی بحران را نمی بینید. این گرایش عملا در مقابل تعرض سیاسی جناح مقابل خود را خلع سلاح میکند.
 
برای حل کمونیستی این بحران باید دسته به ریشه برد. نقد روشهای سیاسی کودتا گرایانه جناح کورش مدرسی را نمیتوان جدا از نقد سیاستهای راست و غیر کمونیستی این گرایش به پیش برد.

یک دنیای بهتر: آیا شکست کودتای جناح کورش مدرسی نشان پایان خط کورش مدرسی است؟ آیا این خط به انتهای خود رسیده است؟ چه ارزیابی ای از گذشته و حال و آینده این خط دارید؟ مختصات عمومی این خط چه بود؟

علی جوادی: درست میگوئید٬ منهم معتقدم کودتای جناح کورش مدرسی عملا شکست خورده است. اما این به معنای شکست تمام عیار خط سیاسی این گرایش نیست. این خط سیاسی را کماکان باید شکست داد. باید مضمون تماما راست و غیر کمونیستی این گرایش را افشاء کرد. باید تمامی تزها و سیاستهای این گرایش را از زاویه کمونیسم کارگری منصور حکمت نقد کرد. تا زمانیکه نیروی قابل ملاحظه ای به گرد این خط جمع شده اند٬ تا زمانیکه تعدادی کمونیست با سابقه خود را با این خط همراه می بنید٬ باید این خط را نقد کرد.

خط کورش مدرسی یک گرایش راست و غیر کمونیستی است. هیچ سنخیتی با کمونیسم منصور حکمت ندارد. از همان دوران که بیماری منصور حکمت عملا او را از صحنه فعالیت حزبی دور کرد٬ این خط تلاش کرد ارگانهای حزبی را در اختیار خود بگیرد و سیاستهای راست خود را بر آنها حقنه کند. به مباحث آشنای بسیاری میتوان اشاره کرد: دفاع از طرح نافرمانی مدنی٬ روی آوری به طرح مجلس موسسان در مقابل سنت سیاسی کمونیسم شورایی٬ طرح شرکت در دولت موقت حجاریانی که منجر به جنجال در حزب کمونیست کارگری آن زمان شد٬ طرح منشور سرنگونی که هدفش ائتلاف با جریانات راست در اپوزیسیون بود٬ اعلام شکست جنبش سرنگونی زمانیکه راست دست رد بر طرح همکاری با این جریان زد٬ کنار گذاشتن تزهای دو قطب تروریستی جهان معاصر و قرار گرفتن در کنار حسن نصرالله و اتخاذ مواضع شبه ملی – اسلامی و "ضد امپریالیستی" در این چهارچوب٬ و بالاخره طرح انحلال حزبیت کمونیستی و اتخاذ مواضع کارگر – کارگری  گوشه ای از خط سیاسی ای را بیان میکند که کورش مدرسی پرچمدار آن بوده است. شکست سیاسی این خط یک رکن پیشروی کمونیسم کارگری منصور حکمت در این حزب است.  

آینده این خط روشن است. این خط و گرایشی است که از "نافرمانی مدنی" آغاز کرد و با کودتای نافرجام به اینجا رسیده است. آخر این خط بهمن شفيق و آذرین – مقدم قرار دارند. راه دیگری در مقابل خود ندارند .

ادامه دارد . ..